تاريخ : 11 / 5 / 1392برچسب:, | 14:18 | نويسنده : marjan heydari

یواشــــکی دوستم داشته باش !
آدمای دنیـــــــای من
چشـــم دیدن عشــــق رو ندارن !

9b73uo9eua6l6sywm0v5.jpg


برچسب‌ها:
تاريخ : 11 / 5 / 1392برچسب:, | 13:49 | نويسنده : marjan heydari

وسط دعوا همیشه یه جمله هست

 که میتونه بحثو عوض کنه: 

حرف نزن بیا بغلم.... 

1g1qe5eju7awog3e9v7.jpg

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 7 / 5 / 1392برچسب:, | 15:59 | نويسنده : marjan heydari


علم پزشکی ثابت کرده است که شکستن دل واقعیت است .

یعنی وقتی دل کسی میشکند در قلب اتفاقی می افتد مثل یک خون ریزی کوچک یا یک جراحت ! مثل جراحتهای کوچکی روی پوسته ی انار که آرام آرام زیاد می شود تا انار ترک می خورد . چند وقتی است که نمیدانم جراحت های روی قلبم را مدیون تو هستم ، که قلبم را شکستی ، یا مدیون دانه های انار قلبم که زیاد عاشق شدند ، در آن فضای بسته ،دوام نیاوردند و قلبم را شکافتند . .. . !
بی خیال ! مهم این است که ” لیلی ” انار ترک خورده دوست دارد . . . !


برچسب‌ها:

بسم الله الرحمن الرحیم

v انا انزلناه فی لیلة القدر v و ما ادراک ما لیلة القدر v لیلة القدر خیر من الف شهر v تنزل الملائکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر v سلام هی حتی مطلع الفجر

به نام خداوند بخشایشگر مهربان v ما آن (قرآن) را در شب قدر نازل کردیم v و تو چه می‌دانی شب قدر چیست؟! v شب قدر بهتر از هزار ماه است v فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان هر امری را نازل می‌کنند v شبی است سرشار از سلامت تا طلوع سپیده. (قرآن کریم، سوره قدر)

شب قدر بیشتر بدانیدش
===>>ادامه مطلب را دنبال کنید

 


برچسب‌ها: ادامه مطلب
تاريخ : 5 / 5 / 1392برچسب:, | 12:57 | نويسنده : marjan heydari

وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی...

وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم

سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی

وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ..

صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی ..پیشونیم رو بوسیدی و

گفتی بهتره عجله کنی ..داره دیرت می شه

وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم ..بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری

.بعد از کارت زود بیا خونه

وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم

تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی .باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری

تو درسها به بچه مون کمک کنی

وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که بافتنی می بافتی

بهم نکاه کردی و خندیدی وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی... وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم من نامه های عاشقانه ات رو که 50 سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود

وقتی که 80 سالت شد ..این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری..

نتونستم چیزی بگم ..فقط اشک در چشمام جمع شد

اون روز بهترین روز زندگی من بود ..چون تو هم گفتی که منو دوست داری


برچسب‌ها:
تاريخ : 5 / 5 / 1392برچسب:, | 12:17 | نويسنده : marjan heydari

نیازی به انتقام نیست.
فقط منتظر بمان
آن ها که آزارت می دهند،
 سرانجام به خود آسیب می زنند
 و اگر بخت مدد کند
خداوند اجازه می دهد تماشاگرشان باشی...


برچسب‌ها:
تاريخ : 5 / 5 / 1392برچسب:, | 12:14 | نويسنده : marjan heydari

یه پسرایی هستن که . . .

صدای خنده هاشون تو خیابون میپیچه

شلواراشون نه خیلی براشون بزرگه نه خیلی کوچیک

ابروهاشون فابریک خودشونه

همونایی که نه لکسوز دارن 

نه کمـری...

اما مـرام دارن

چشمشون همه جا کار نمی کنه

و دنبال موی بلوند و چشم آبی نیست

پسرایی که موزیکـ های خارجی رو بدون معنی کردن حفظ نمیکنن

پُــــز نمیـــــــدن

پاتوق شون مهمونی و شیشه و انواع مشروبی جات نیست

آره رفیـق . . .

اونایی که تکیه کلامشون معرفته

بی ریا، با خدا، مهـربون و با مسئولیتن

آدم میتــونه بهشون تکیه کنی

کنارشـون آرامش داری

کنـارش باشی یا نباشی حواسش به بقیه دخترا نیست

و آدم ها رو مثل هـم نمی بینن

این جور پسرا خیلی مـردن

خیلی تکن، خیلی خاصن ...

خیلی شوخن و جنگولکـ بازی در میـارن

ولی احساس شون قویه

آه که بکشن خدا دنیا رو واسشون زیر و رو میکنه . . .


برچسب‌ها:
تاريخ : 5 / 5 / 1392برچسب:, | 12:10 | نويسنده : marjan heydari

مادر

شکلک های 98 لاو

ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﯾﺾ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ

ﻭﻓﺘﯽ ﺁﻗﺎ ﺩﮐﺘﺮﻩ ، ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ ...

ﺑﮕﻮ ﮐﺠﺎﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﭼﺘﻪ

ﺯﻝ ﻣﯽ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ؟ !!

ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ ...

ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﮕﻪ ﻣﺮﯾﻀﯽ ﻣﻮﻥ ﭼﯿﻪ؟؟ ...

ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﺳﭙﺮﺩﯾﻢ؟ ...

ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻥ، ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ

ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ ...

ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ، ﺩﺭﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ...

ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺎﺩ؟

ﺧﺐ ، ﺗﻮ ﺟﻮوﻥ ﺷﺪﯼ ، ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻩ !!!

ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﻬﺶ ...

ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺘﺸﻪ ، ﺗﻮﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ ...

ﺣﺴﺶ ﮐﻨﯽ!!!

ﺣﺎﻻ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻩ ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺰﻧﻪ ...

ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ !!!

ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺶ ﺑﺎﺷﻪ ...

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 5 / 5 / 1392برچسب:, | 11:52 | نويسنده : marjan heydari

 

هر شب انتظار

خسته و کوفته میاد خونه

 

آروم کلیدو تو در میچرخونه

 

و

 

تو مث هر شب انتظارشو میکشیشکلک 98 لاو

 

میبینی بی حوصله بهت سلام میکنه

 

... 

 

تنها حرفی که میزنه:

 

من یه دوش می گیرم می خوابم

 

خونه تو سکوت مطلق فرو میره!sad

 

حتی صدای تیک تاک ساعتم دیگه شنیده نمیشه!

 

بی هیچ حرفی بری

 

ناراحت میشی

 

عصبانی

 

حرص میخوری

 

با خودت زیر لب میگی

 

به من چه, کوه که نکنده, سر کار بوده,حوصله نداره نداریم

 

میشینی رو مبل ولی باز

 

بلند میشی و میری تو آشپزخونه

 

لیوان شیر شکلات رو پر میکنی و میزاری رو میز

 

با خودت میگی می زارم رو میز!

 

خودِ خستش تنهایی بخوره!!!شکلک 98 لاو

 

دوتا دست رو دور کمرت حس میکنی

 

سرتو برمیگردونی

 

هنوز اخم تو صورتته

 

داره میخنده و میگه

 

کِی دیدی من بدون تو لیوان شیر شکلاتمو سر بکشم!!!؟

 

جواب نمیدی و هنوز اخمالویی

 

بزنه زیر خنده و بگه

 

آخه قهرم بلد نیستی .. من که می دونم دلت برام تنگ شده

 

بغلت کنه و بلند داد بزنه

 

دیـــــــــوونــــــــــه تو واسه من همه دنیاییــــــــــــــ

 

بخندی

 

بلند بخندی

 

بخنده

 

بلند بخنده

 

به همین سادگی

 

قدر لحظه هاتون رو بدونید

 

زندگی رو میشه با همین یه دونه لیوان

 

شیر شکلات شیرین کرد!شکلک

 

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 1 / 5 / 1392برچسب:, | 15:8 | نويسنده : marjan heydari

 


 

 

 


یه سری آدما هستن که خیلی عقده ای هستند،یعنی اگه دستتو تا آرنج بکنی تو عسل بعد بزاری تو حلقشون بازم نمک نشناسن،فقط دنبال اینن که یه چیزی پیدا کنن بهش گیر بدن،واقعا دلم واسشون میسوزه،البته راه حل مقابله باهاشون فقط بی
محلی کردنشونه و بسسسسسسسس!!!
 

 


آدمهای عقده ای کم نیستند

آدمهایی که وقتی جزشان را در می آوری سعی می کنند با عقده ای بازی دل خودشان را خنک و دل شما را کباب کنند.
(اما کور خوانده اند)

آدمهای عقده ای آدمهایی هستند که عقده حقارت در گلویشان به غده سرطانی بدخیمی تبدیل شده و برایشان اعتماد به نفس کاذب به ارمغان آورده است.

ادم های عقده ای ادم های هستند که جای بهتر از دنیای مجازی برای خالی کردن عقده هایشان ندارند و دردنیای واقعیشان بسیار ضعیفند

آدمهای عقده ای آدمهایی هستند که می خواهند خود را بزرگ و مهم نشان دهند برای کسی که پشیزی برایشان ارزش قائل نیست.(نمونه ادم عقده ای در نت)

آدمهای عقده ای همیشه در پی فرصتی هستند که داغ دل خود را به بهای خون کردن دل دیگری رفع و رجوع کنند.
(البته بازم کور خوانده اند)

 

 

 

دور برمون زیادن این افراد،توهر زده و تو هرطبقه ای میشه دیدشون ولی چرا فکر دوروزه دیگشون رو نمیکنند و توی زندگی ایندشونم همینجوری باشن....

هرچند تلافی کردن هم جالب نیست

 



اینم نمونه یکی از همینا

  ﭼﻨﺪ ﻭﻗﺖ ﭘﯿﺶ ﺣﺲ ﮐﻤﺒﻮﺩ ﻣﺤﺒﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺭﻓﺘﻢ ﯾﻪ ﮐﻢ ﺑﺘﺎﺩﯾﻦ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﻢ ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺟﻠﻮ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺳﺮﻓﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻭﺍﯼ ﺧﻮﻥ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﻥ ﺑﺎﻻ ﻣﯿﺎﺭﻡ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺯﺩ ﺗﻮ ﺳﺮﻡ ﮔﻔﺖ ﺍﺯ ﺑﺴﮑﻪ ﻣﯿﺮﯼ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ! ﺑﺮﻭ ﺗﻮﺍﻟﺖ ﻓﺮﺷﺎﻣﻮ ﮐﺜﯿﻒ ﮐﺮﺩﯼ
 
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﮐﻼ ﻣﺤﻠﻢ ﻧﺬﺍﺷﺖ. ﺩﺍﺩﺍﺵ ﮐﻮﭼﯿﮑﻢ ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺑﺎﻻ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿ ﭙﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿ ﮕﻔﺖ: آﺥ ﺟﻮﻥ! اگه ﺑﻤﯿﺮی ﺍﺗﺎﻗت ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﻣﯿﺸﻪ .



آدمای عقده ای:

با اسم های مختلف توی وب ها نظرمیدن

خودشان رابه خدا،عالم غیب وامام زمان منتسب میکنند

اختلاس میکنند

قانون های غیرعقلانی تصویب میکنند

به هیچ وجه انتقادپذیرنیستند

بهردری میزنند تا خودشان را سرتر ازدیگران نشان دهند

رشوه میگیرند

به دیگران حسادت میکنند

ازاینکه به آنهاالتماس بشه لذت میبرند

دروغ گو هسنتد

تهمت میزنند

سعی میکنند اعتماد همه را جلب کنند

 دورو و تفرقه انداز هستن

همیشه دوست دارند به دیگران دستور بدهند

قدرناشناس اند(دقیقا)

برای وقت دیگران ارزش قائل نیستند

فقط میتوانند حرف بزنن و ادعا...پای عمل ندارند

بداخلاق وعبوسند

ازدیگران تشکر نمی کنند

و دراخر ادمانی پوچ و توخالی بیش نیستند!

....

به امید روزی که هیچ انسان عقده ای رو زمین نباشه......
سبزباشید
 


 

 

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 1 / 5 / 1392برچسب:, | 15:2 | نويسنده : marjan heydari

 دلــــم بالــکنی می خواهـــد رو به شهـــر...

و کمی بـاد خنکــــ و تاریکـــــی ...
یکــــ فنجان بــزرگــــ قهوه ...
یکـــ جرعه تـ♥ـو ...
یکــــ جرعه من ...
و سـکوتـــی که در آن دو نگـــاه گـــره خـــورده باشـــد ...
بی کلام...
میـــــدانی...!؟
دلــــم یک "من" می خواهــد بـــرای تــو...
و یک "تــو" تـــا ابــــد بــرای من ...
و باز هم 3نقطه های بی پایانِ من...


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 4 / 1392برچسب:, | 12:25 | نويسنده : marjan heydari

زیـن پـس آرام بــخـــواب عـشـق مـن!
مـــن تمام شب های نبودن تـــو را
بـايــد بـيـدار بـاشـم!!!
هر شب هزاران بوسه نذر کرده‌ام ..
خــــــدا مـي شــمارد..
مـــن مي بوسم..و کنار می‌گذارم ..
آرزوهای دونفره‌مان را که درسر داشتم..
يــــک ، دو ، ســــه ، چهــار...
هـــزار و يـکـــ ، هــزار و دو...

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 4 / 1392برچسب:, | 12:7 | نويسنده : marjan heydari

 

یک آدمهایی هم هستند که اهل غر زدن نیستند. ناله نمی‌کنند.
حوادث و غم‌های زندگی‌شان را نمی‌گیرند سر دست و سر هر گذری فریادش نمی‌زنند.
آدمهای لبخندهای همیشگی‌اند این آدمها.
تکیه‌گاهند و کسی معمولا شکستن‌شان را نمی‌بیند.
همین آدمها اما گاهی پشت لبخندهای همیشگی‌شان، پشت ظاهر آرام و صبورشان غم‌های بزرگی دارند.
خواستم بگویم حواستان به این آدمها باشد.

بعضی آدمها هم هستند که آرام جانند.
از این دست آدمهایی که از بس بوده‌اند، از بس بودنشان رنگ عادت گرفته، هیچ‌وقت نفهمیده‌ای چقدر عزیزند. حتما باید یک مدتی نباشند، اصلا رهایت کنند بروند آن سر دنیا تا بفهمی چقدر نیستند و چقدر بودنشان خوب است.

بعضی آدمها هم هستند که آرام جانند.
حاضری صبح به صبح منتظرشان بایستی لب پنجره زندگی و برایشان دست تکان بدهی و به بودنشان سلام کنی...   
 

از تو در این خانه‌ها تنها همین خاک مانده
و نهالی در دل‌هامان
که فقط سالی ده روز
آبیاری‌اش می‌کنیم
امشب بوی خاک خیس‌خورده‎ات پاشید در سجاده‌ام
و نهالم جان سالانه گرفت
حالا ما چه کار کنیم؟
برای تمام اشک‌هایی که بر چشم‌هایمان بستیم
برای سجاده‌هامان که تنها سه بار در روز
باز می‌شود و بسته
برای بین الطلوعین‌هایی
که در خوش‌خواب‌ها می‌گذرانیم
برای شکم‌هایی که به پیتزا عادت کرده است
برای چیزهایی که عادت کرده‌ایم
برای تنها ترین عضو خانه‌مان
که هر شب بالای سرمان روی رحل
خواب مانده است
خواب مانده‌ایم
حالا ما چه کار کنیم؟
که حتی وقتی بیایی هم
وقتی بوی خاک خون خوردۀ سجاده‌هایمان
بلند شود
در عطرهایمان خفه شده‌ایم
یا روی خوش خوابیم
یا دنبال عادت‌هایمان
سجاده‌هایمان همین طور معطل مانده است
بیایی
تو …
کجاییم؟


 


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 4 / 1392برچسب:, | 12:2 | نويسنده : marjan heydari

می گویند دوست داشتن و عاشق شدن یک دختر و پسر  که واقعا به یکدیگر عشق می ورزند همدیگر را
دیوانه وار همدیگر را دوست دارند گناه است.......میگویند دل بری و دل دادن گناه است ..........        
اگر بدین  باشد پس جوانی نیز گناه است .....
پس چه باید کرد ؟ ایا باید در این سن جوانی به اغوش سرد مرگ پناه برد یا اینکه بی علاقه به زندگی ،
جوانی دلسرد ، جوانی که روحش نیز مثل خودش پژمرده است و جوانی که  پیرتر از حد پیر است باقی
ماند تا پس از سال ها ی درازی و پس از غم انبوه
با کوله باری  از غم و گناه از بین رفت یا .......
پس چه باید کرد چگونه زندگی باید کرد و زیست
چگونه .....................
چگونه ...............


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 4 / 1392برچسب:, | 11:58 | نويسنده : marjan heydari

هوس تنهایی کرده ام. جای خلوتی می خواهم و صدای او که دائم بگوید:
                                                       "دوستت دارم، دوستت دارم، دوستت دارم"
و من با صداش در خودم غرق شوم و بغض کنم و آرام گریه کنم تا کلافه شوم ...
و بگویم: " بس است دیگر! بگو دوستت ندارم، بگو از تو متنفرم، بگو برو گمشو!"
و او با بغض بگوید: " دوستت ندارم، از تو متنفرم، برو گمشو!"
 و من از شنیدن آنها سبک شوم و بخندم و کیف کنم تا کرخ شوم و دوباره هوس کنم آن صدا از پشت پنجره باز با ناز و خنده سرک بکشد و آهسته بگوید: "هرچه گفتم دروغ بود، دوستت دارم، دوستت دارم"
و من دوباره سنگین بشوم و کیف کنم و فرو بروم و گریه ام بگیرد و دوبازه بازی شروع بشود و من التماسش کنم که بگوید دوستت ندارم و او بگوید: " چون تو می خواهی می گویم دوستت ندارم، بس که عاشقت هستم به تو می گویم از تو متنفرم تا بخندی"
و بعد بپرسد : " حالا راضی شدی ؟ سبک شدی ؟"
و من بگویم: " نه، رفتن­ات، آمدن­ات، خنده­ات، گریه­ات، آشتی­ات، قهرت، عشقت، نفرت­ا­ت، دوری­ات، نزدیکی­ات، وصالت، فراق­ات، صدات، سکوتت، یادت، فراموشی­ات، مهرت، کینه­ات، خواندن­ات، نخواندن­ات و اصلاً بودن و نبودن­ات سنگین است، سنگین است، سنگین است."
بگویم: " اتفاق تو از همان اول نباید می افتاد و حالا که افتاده است دیگر نمی توان آن را پاک کرد یا فراموش کرد. اما شاید پاک کنی باشد تا مرا برای همیشه پاک کند."


برچسب‌ها:
تاريخ : 29 / 4 / 1392برچسب:, | 11:40 | نويسنده : marjan heydari

متن های زیبا و دلنشین عاشقانه به همراه عکس
نقاش نیستم.....اما میدانم
        .... تماااااااام لحظه های بی تو بودن را......
درد..خواهم کشید...


برچسب‌ها:
تاريخ : 24 / 4 / 1392برچسب:, | 15:7 | نويسنده : marjan heydari

 

آنقدر قوی باش تا هر روز با زندگی روبه رو شوی…
زندگی یک مسابقه نیست،
بلکه سفری است که هر قدم از مسیر آن را
باید لمس کرد،
چشید،
و لذت برد… 

30


برچسب‌ها:
تاريخ : 24 / 4 / 1392برچسب:, | 15:5 | نويسنده : marjan heydari

کاش می دانستم این سرنوشت را چه کسی برایم بافته…
آن وقت به او می گفتم یقه را آنقدر تنگ بافته ای که بغضهایم را نمیتوانم فرو ببرم…

 

توی دنیا  دوتا نا بینا میشناسم  یکی تو که هیچ وقت عشقم رو ندیدی  یکی من که کسی جز تو ندیدم


برچسب‌ها:
تاريخ : 24 / 4 / 1392برچسب:, | 15:5 | نويسنده : marjan heydari


گاهی که رنگ چشمان تو را گم می کنم
پاییز می شوم
و باد لهجه ای زرد
کشان کشان
هلم می دهم تا سنگسار علاقه
همین کافی نیست که پلک نزنی ، گلم ؟
حالا شب به نیمه های عقربه می رسد
و من فکر می کنم دیروز سر انگشت پنجره
روی کدام سطر کوچه بود
که پاورچین و ساده
به آغوش تو ریختم
راستی ، کجای شب بودی که خواب زمستان سفید شد ؟
پنجره پیش بینی کرده بود
مرا که ببوسی برف می گیرد
حالا در عمق زمستان
کبوتری با آوازی از جنس سیب
روی لب هایم آشیانه کرده
کبوتری سبز که در ایینه پرواز می کند
چشم به راه کدام واژه از دهان دریایی ؟
باور کن
هیچ ستاره ای قبل از آسمان متولد نشده
نخ بادبادک نگاهت را پایین بیاور
به من نگاه کن
تمروز پنجم پنجره است
و من اندازه ی همین آسمان برهنه
دوستت دارم


 


برچسب‌ها:
تاريخ : 18 / 4 / 1392برچسب:, | 18:48 | نويسنده : marjan heydari




شــــــــک نکــــن ...!


/ آینــــده ای / خواهـــم ساخت که ,



/ گذشتــــه ام/جلویــــش زانـُــــــو بزنــــد ...!



قـــرار نیـــســــت مــــن هــــم دلِ کس دیـــگری را بســــوزانم ...!



برعـــــکــــس کســــی را که وارد زندگیــــم میشــــود ,



آنـــقـــدر خوشبــخت می کنــــم کـــــه ,


به هـــر روزی که جــای / او / نیـستـی به خودت / لعنـــت /بفـــرستـی


برچسب‌ها:
تاريخ : 18 / 4 / 1392برچسب:, | 18:36 | نويسنده : marjan heydari

لعنت به بعضی اهنگا

لعنت به بعضی خیابونا

لعنت به بعضی حرفا

لعنتیا تو چندثانیه ادمومیبرن به روزای که برا ازبین بردنشون از ذهنت

یه عمر ویرون شدی!!!!!!


برچسب‌ها:
تاريخ : 15 / 4 / 1392برچسب:, | 11:4 | نويسنده : marjan heydari


خــدایا ؟
کــمــی بــیـا جــلــوتــــر
مــی خــواهـــم در گوشــت چــیــزی بــگــویم
ایـن یـک اعــتـراف اســت
مــن

بــی او
دوام نــمی آورم


برچسب‌ها:
تاريخ : 15 / 4 / 1392برچسب:, | 11:0 | نويسنده : marjan heydari

به دست هایت نگاه می کنم
خطوط ِ خوشبختی
چه ساده ترسیم می شوند

قلم به دست ِ تو می دادند
بهتر نمی کشیدی
جهان را؟

زیبا نیست جهان
دستان ِ تو تسلایم می دهند
آغوش ِ تو
آرامم می کند...


برچسب‌ها:
تاريخ : 15 / 4 / 1392برچسب:, | 10:56 | نويسنده : marjan heydari



تو عشقی که همه کارا یه طرفه

باشه مثه خوشحال

کردن هدیه دادن و..........

عشق نیس بهای موندنشه....


برچسب‌ها:
تاريخ : 15 / 4 / 1392برچسب:, | 10:54 | نويسنده : marjan heydari

 

عشق زیبای من ...

 

 

لبخند بزن...

 

 

برآمدگی گونه هایت توان آن را دارند که امید رفته را باز گردانند.
گاه قوسی کوچک میتواند معماریِ بنایی را نجات دهد...
 

 


برچسب‌ها:
تاريخ : 15 / 4 / 1392برچسب:, | 10:52 | نويسنده : marjan heydari

بعـــضی آدمها بایــد مثل جعــبه ی سیــــگــار برچــسب هــشدار داشتـــه باشــن

تا فــــرامــوش نکــنی که دوســت داشتنـــشون
فقـــــط بــرای تـــــو ضـــرر داره

...


برچسب‌ها:
تاريخ : 12 / 4 / 1392برچسب:, | 13:29 | نويسنده : marjan heydari

وقتی کسی نمی فهمد کجای دلت می لنگد

وقتی همه ی بغضت را می بینند و زل می زنند توی چشم هایت تا شکستنش را هم ببینند

اصلن ولش کن وقتی و دلیل و اما ندارد که گاهی فقط می خواهی بروی
زود تر رویت را برگردانی و بروی
زودتر رویت را برگردانی که همین یک ذره غرورت هم از توی چشم هایت قطره قطره نچکد
بانو همیشه تو را قوی دیده اند
بگذار لحظات آخر هم بدون گریه بگذرد،بگذار ................امان نمی دهد
فقط می خواستم ثبت شود این لحظه !


برچسب‌ها:
تاريخ : 12 / 4 / 1392برچسب:, | 13:26 | نويسنده : marjan heydari

چند روزیست درونَــــم غــــوغـــاســت...!!ســـاده میــشکَــنَــم!!

بـــا یـــک تَــلَنگُــرِ

کــوچــک... اینـــگونه نَــبـودم ... ،شُـــدم !!

صبورتر که می شوی ، دنیا هم پر رو تر می
شود!!!

امان از این آسمان ابری که نه خودم میدانم دردم چیست و نه هیچ کس دیگر....

دلم
اغوش گرمش را می خواهد .....


برچسب‌ها:
تاريخ : 12 / 4 / 1392برچسب:, | 13:23 | نويسنده : marjan heydari

بـــ ـــآ هَمــ ــه چیــ ــز کِــ ـــنآر آمــ ـــدَمـــ ــ....!

دَلــ ـــیــلِ ایــ ــלּ هَمِــه دیــ ـــوآنِــ ــگـ ــے ام.....

تَنـ ـــهــآ بـ ـــآوَرِ جُمــ ـــلِـه آخَـــ ـــر تُــ ــوسـتـ ـــ.....

چــ ــیزے بیـــنـ ــمآלּ نَــ ــبود.....!!!!



برچسب‌ها:
تاريخ : 12 / 4 / 1392برچسب:, | 13:15 | نويسنده : marjan heydari


تصمیم بگیریم
استاد تغییر باشیم
نه قربانی تقدیر،
در بازی زندگی اگر عوض نشویم،
تعویض خواهیم شد.


برچسب‌ها: